و دیگر هیچ...!

همه چیز از همه جا!

و دیگر هیچ...!

همه چیز از همه جا!

شانزدهم

کوله پشتیش رو گذاشت زمین و گفت : «سلام!» .... مثل همیشه ، سکوت ...!

اطرافش رو نگاه کرد و یه تخته سنگ دید زیر یه درخت بزرگ ... رفت به طرفش و گفت «سلام تخته سنگ مهربون! اجازه هست روت بشینم و خستگیمو بیرون کنم؟؟» سنگ حرکت ضعیفی کرد... مسافر گفت: «ممنونم» و رو کرد به درخت و گفت: «سلام درخت عزیز! از اینکه سایه تو در اختیار مسافرا قرار میدی ممنونم!»‌ درخت شاخه هاشو تکون داد... مسافر گفت: « متشکرم، درختها همیشه مهربونند!» و نشست روی تخته سنگ ، زیر سایه ی درخت...

چشم دوخت به روبروش ، همونجا که اون نشسته بود ، روی یه تخته سنگ ، زیر سایه ی درخت.... اون هم داشت استراحت می کرد !

مسافر با خودش گفت: « ... یعنی اون هم از سنگ و درخت تشکر کرده؟!» و گفت:«سلام!».... مثل همیشه ، سکوت...!

..... «اون» با خودش فکر می کرد « چرا هیچ کس به من سلام نمی کنه؟!»

..... و مسافر با خودش می اندیشید : « چرا هیچ کس به من سلام نمی کنه؟ و حتی جواب سلاممو نمیده؟»

...کنار ِ مسافر ، یک نفر رو یه تخته سنگ نشست و گفت : « سلام!» ... پاسخ اون هم سکوت بود.....!

نظرات 3 + ارسال نظر
afshin, germany شنبه 15 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:51 ق.ظ http://rooidad.persianblog.ir

[گل] ایران -- ایر در واژه به‌معنی «آزاده» و جمع آن «ایران» به‌معنی «آزادگان» است.
ایرانی به خود آ ,, گر به خود آیی , به خدایی رسی
پاینده ایران ,, من آپ کردم , پایدار باشید .

[گل][گل][گل][لبخند]

دکتر مجتبی کرباسچی یکشنبه 16 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:33 ق.ظ http://www.mojtaba334.blogfa.com

سلام
با " ابراهیم بت شکن وپیرمرد بت پرست "
و شعر " بت شکن و بت پرست " بروزم
صاحبدلان

م.ن چهارشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:29 ق.ظ

سلام. خیلی قشنگ بود. آره گاهی از این دست اتفاقات مسخره میفته. یا «مسافر» یا «اون» یکیشون باید می رفته خیلی جدی خر اون یکی رو می چسبیده و بهش می گفته چرا جواب سلاممو نمی دی تا همه مشکلات حل شه نه اینکه همینجوری تو دلش تعجب کنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد